میدونم مثل منی گم شدی تو مسیر مشکلات یکی یکی میشدن عمیق دقیق ، همون لحظه میباست ا خواب پرید شاید زندگیت بهم پیخ خورده هی ، عجیب اما از این بدترم میشد بشه هرجوری فکر کنی نمیشه برید خوبیا طبیعتو نمیشه ندید ا روز اولش اینجوری نبوده زمین بدخط نوشتن خوشبختیه مارو از قصد میکشتن تو نطفه شادیا رو ولی این چیزا اصلا نمیشه دلیل که سمت اون چیزی که دوست داری نری آرزوها خــــــــوبتو تو آشغالا نریز نوبت ماهم میشه قول میدم رفیق واسه هدفای بزرگ بشین تو کمین لعنتی پاشو نذار کسی بزنت زمین لابه لای روزگار چرک کثیف لااقل تمیز ثانیه ها بگذرن ردیف تا میتونی بساز وقت صبح و ظهر و شب بی وقفه بگاز گم نشه حقیقت چون نمیشه چفت دنیا با سلیقت طبیعت و عقیدت میکنه عوض بحث ، بحث تو نیست داستان همیشه اس هرکسی ترسیده باخت بوده نتیجش گاهی بهت بد میگذره گاهی خوب گاهی نزدیکی به خودت گاهی دور تو یه دستت گله اون یکی پوچ اون بالا یکی هست بت میده گوش یه مرزه میون سیاه و سفید که خودتی ایمانه دودلیت یقین به باور حاصل رنجه ا باغ زمان گل لحظرو میشه چید خودتیو خودتی باید اومدنو بیایو رفتنو بری! با جوهر حقیقت تلخی بکشی درد وقت میده بهت که بشناسی بهتر صافی قالب شه به رنگ کدریت چشم ببند تو خودت آینه رو ببین این دل مخلوقه و خالقه رفیق رها شو از بند خودتی زندون شبیه قطره ها بارون میشه ریخت اون بیرون جاریه امروز فردا و گذشته فقط یه سلوله همه حیرون گم دورن دور نزار دورتر بشی از این خونه که یه آینست با یه تصویر یه صورتواین حسی که هستی دنبال جوابی که اونم خودتی فقط حالا چه سیاه باشه چه رنگی