بهضی از این شبا بعضی از این شبا تو پیشمی اما حس میکنم تنهام بعضی از این شبا بعضی از این شبا باریدن این ابرا ما میکردیم پرواز تا خود صبح امشب مال ماست حالا که قفلن دستای ما بیا برقصیم پس ما یه بار بریم از رو زمین تا سیاره ها ما که ساختیم خونه روی ابرا ولی باز اون فکر میکنه تنهاست ماهو داشتیم رو به روی دریا ولی باز اون فکر میکنه تنهاست نمیدونه من تا آخرش همراهش می مونمو میکنم پاک همه اشکاش آخه واسه من اون با همه فرق داشت خاطراتش هم از یادم برن کاش بعضی از این شبا پایه ای وسط نورای قرمز شب راه بریم از همه کوه ها که مِه گرفتن ساده میگذشتیم یادت نیست نه یادت نیست نه تا خود صبح امشب مال ماست حالا که قفلن دستای ما بیا برقصیم پس ما یه بار بریم از رو زمین تا سیاره ها ما که ساختیم خونه روی ابرا ولی باز اون فکر میکنه تنهاست ماهو داشتیم رو به روی دریا ولی باز اون فکر میکنه تنهاست نمیدونه من تا آخرش همراهش می مونمو میکنم پاک همه اشکاش آخه واسه من اون با همه فرق داشت خاطراتش هم از یادم برن کاش بریم با سفینم دوتایی دور زحل حلقشو بردارم بدم به تو من بشه توی چشمات ستاره روشن من هنوزم انگار به یاد تو ام ما که ساختیم خونه روی ابرا ولی باز اون فکر میکنه تنهاست ماهو داشتیم رو به روی دریا ولی باز اون فکر میکنه تنهاست نمیدونه من تا آخرش همراهش می مونمو میکنم پاک همه اشکاش آخه واسه من اون با همه فرق داشت خاطراتش هم از یادم برن کاش