هواپیماها آبی می آرند هواپیماها آبی می برند گاهی ستاره می شند که از این سو اون سو می پرند فرودگاه ها گاهی خطی اند که تو رو به من می رسونند گاهی می برنت ناکجا، ناکجایی که نمی دونند برای بودنت، برای دیدنت از دورترین نقطه ها می رسم برای عطر تنت، برای ما شدن برای تو با خودم می رسم کنارت بچه می شم زمانم رو گم می کنم می چرخم رو به تو به تو نگاه می کنم درسته که نیستی پیشم تو رو صدا می کنم می چرخم رو به تو به تو نگاه می کنم برای بودنت، برای دیدنت از دور ترین نقطه ها می رسم برای عطر تنت، برای ما شدن برای تو با خودم، می رسم هواپیما ها آبی می آرند هواپیماها آبی می برند گاهی ستاره می شند که از این سو اون سو می پرند فرودگاه ها گاهی خطی اند که تو رو به من می رسونند گاهی می برنت ناکجا، ناکجایی که نمی دونند که نمی دونند که نمی دونند که نمی دونند که نمی دونند که نمی دونند که نمی دونند که نمی دونند که نمی دونند