گفتم ببینمت گفتم ببینمت شاید که از سرم دیوانگی رود گفتم ببینمت شاید که از سرم دیوانگی رود زآن دم که دیدمت دیوانه تر شدم دیوانه تر شدم با یک خیال خام افتاده ام به دام با یک خیال خام افتاده ام به دام از ره بدر شدم دیوانه تر شدم از ره به در شدم دیوانه تر شدم ♪ گفتم ببینمت تا بی قراری از جانم به در رود گفتم ببینمت تا بی قراری از جانم به در رود هم بی قرار و هم شوریده سر شدم دیوانه تر شدم گفتم ببینمت شاید شراره از جانم فرو کشد دیدم تورا به هر چون شعله های آتش شعله ور شدم از ره به در شدم دیوانه تر شدم با یک خیال خام افتاده ام به دام با یک خیال خام افتاده ام به دام از ره به در شدم دیوانه تر شدم از ره به در شدم دیوانه تر شدم از ره به در شدم