به دیدارم بیا هر شب در این تنهایی تنها و تاریکِ خدا مانند دلم تنگ است بیا ای روشن ، ای روشنتر از لبخند شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها دلم تنگ است ♪ بیا بنگر چه غمگین و غریبانه دلی خوش کرده ام با این پرستو ها و ماهی ها و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی دلم تنگ است ♪ به دیدارم بیا ای هم گناه ای مهربان با من که اینان زود می پوشند رو در خواب های بی گناهی ها و من می مانم و بیداد بیخوابی در این ایوان سرپوشیده ی متروک شب افتاده ست شب افتاده ست و بس تاریک و تنهایم بیا ای روشنی اما بپوشان روی که می ترسم تو را خورشید پندارند ♪ نمیخواهم ببیند هیچ کس ما را نمیخواهم بداند هیچ کس ما را بیا ای یاد مهتابی بیا ای مهربان با من دلم تنگ است