ای تو هم بغض هنوز از من و ما عاشقتر ای تو از خاصیت عاطفه پیغام آور همدم دور به من مثل تن من نزدیک صاحب قصه ی میلاد و هنوز و آخر رحم کن، رحم کن دست تو پرپر شدنو می فهمه رحم کن چشم تو ایثار منو می فهمه ♪ با چه ترسی بی تو دور از چشم تو می زیستم من حریف جذبه ی چشم تو هرگز نیستم رحم کن تا شب بی جنبش بی حوصلگی پشت این پنجره ی خالی قابم نکنه دارم از فکر رسیدن به تو آباد می شم تو بیا که باد ولگرد خرابم نکنه رحم کن، رحم کن دست تو پر پر شدنو می فهمه رحم کن چشم تو ایثار منو می فهمه ♪ ای مراقب چراغ نفس من در باد نفست به شعر من جرأت عریانی داد بال پرواز من در به در عاشق باش چون که در من کسی از اوج پریدن افتاد رحم کن، رحم کن دست تو پر پر شدنو می فهمه رحم کن چشم تو ایثار منو می فهمه