میام از شهر عشق و کوله بارِ من غزل پر از تکرار اسم خوب و دلچسب عسل کسی که طعم اسمش طعم عاشق بودنه طلوع تازه خواستن تو رگهای منه میام از شهر عشق و کوله بار من غزل پر از تکرار اسمِ خوب و دلچسب عسل عسل مثل گُله، گلِ بارون زده به شکل نابِ عشق، که از خواب اومده سکوت لحظه هاش، هیاهوی غمه به گلبرگ صداش، هجوم شبنمه نیاز من به او، ورای خواستنه نیاز جویبار، به جاری بودنه ♪ کسی که طعم اسمش، طعم عاشق بودنه تمام لحظه ها مثل، خودِ من با منه تویی که از تمام عاشقا، عاشق تری منو تا غربت پاییز چشات می بری کسی که عمق چشماش، جای امن بودنه تویی که با تو بودن، بهترین شعر منه ♪ تو مثل خواب گل، لطیف و ساده ای مثل من عاشقی، به خاک افتاده ای یه جنگل رمز و راز، یه دریا ساده ای اسیرِ عاطفه، ولی آزاده ای نیاز من به تو، ورای خواستنه نیاز جویبار، به جاری بودنه نیازِ من به تو، ورایِ خواستنه نیاز جویبار، به جاری بودنه نیاز من به تو ورایِ خواستنه نیاز جویبار