چرا ما نمی تونیم باهم باشیم یک صدا؟ چرا؟ چرا؟خودمونو میدونیم از بقیه ی عالم سوا؟ چرا؟ منتظر نقطه ضعف نشستیم عنقریب آماده تا بکشیم همدیگه رو به صلیب خدا نکنه یکیمون جا نشه تو چارچوب راه خراب کردنشو بلدیم خیلی خوب به فهممون میبالیم به اندیشه ی آزاد تا صحبت از دین میشه رگامون میکنه باد به نیت یک هدف جمع میشیم گرد یه میز پنج دقیقه نگذشته میشیم با همدیگه گلاویز از آثار بزرگان چه معنوی چه مالی می بریم استفاده دو هزار و پونصد سالی این تاریخ پر از جنگ این آیین و این فرهنگ آخرش نفهمیدیم افتخار داره یا ننگ از بس که خودمونو به دم این و اون بستیم خودمون هم توش موندیم که آخرش چی هستیم بدون مسئولیت و از هفت دولت آزاد جدول عوض می کنیم راحت با وزش یه باد از راستی و صداقت بدون قصد شدیم دور آخه تو بند تعارف خوردیم یه گره کور به ظاهر شاد و خوشبخت زندگی ها همه عالی درست مثل یه تنبک صداش بلند و توش خالی شخصیت من و تو این فرهنگ و این ریشه با تعویض دین و اسم و لهجه عوض نمیشه تا روزی که دهاتی باشه واژه ی تحقیر صد سال دیگه م میمونیم عقب مونده و فقیر