تو دریایی و من ماهی تنها چه دورِ دورِ این ساحل، ز دریا دلم دریایی از شوق رسیدن شنا در آسمان، آبی پریدن کجای جنگل از بوی تو خالی است همان جا بوی گل های خیالیست در آن شب ها که می روید، گل نور که می آید، نوای بلبل دور زن چوپانیم، سر در گریبان که می خوانم در اشکم، قصه شور دلم ابر غم و یاد تو باران بتاب ای مه به ساق سبزه زاران چه میشد ابری از آغوش بود و به چشمت شعله ای خاموش بود و توآتش بودی و من ساق افرا به شب می سوختم تا صبح رویا چه می شد ماه من مهتاب باشی چو رویا در امیدم خواب باشی به خط پنجه ام نقش تو پیدا به لبهایم تبی بی تاب باشی...