دام دگر نهاده ام تا که مگر بگیرمش دام دگر نهاده ام تا که مگر بگیرمش آنکه بجست از کفم آنکه بجست از کفم بار دگر بگیرمش بار دگر بگیرمش آنکه به دل اسیرمش آنکه به دل اسیرمش در دل و جان پذیرمش گر چه گذشت عمر من گر چه گذشت عمر من باز ز سر بگیرمش باز ز سر بگیرمش راه برم به سوی او شب به چراغ روی او چون برسم به کوی او حلقه ی در بگیرمش حلقه ی در بگیرمش راه برم به سوی او شب به چراغ روی او چون برسم به کوی او حلقه ی در بگیرمش حلقه ی در بگیرمش خواب شدست نرگسش زود در آیم از پسش خواب شدست نرگسش زود در آیم از پسش کرد سفر به خوابه خوش کرد سفر به خوابه خوش راه سفر بگیرمش دام دگر نهاده ام تا که مگر بگیرمش دام دگر نهاده ام تا که مگر بگیرمش آنکه بجست از کفم آنکه بجست از کفم بار دگر بگیرمش بار دگر بگیرمش