آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن آینه صبوح را ترجمه شبانه کن ای پدر نشاط نو بر رگ جان ما برو جام فلک نمای شو وز دو جهان کرانه کن ای خردم شکار تو تیر زدن شعار تو شست دلم به دست کن جان مرا نشانه کن خیز کلاه کژ بنه وز همه دام ها بجه بر رخ روح بوسه ده زلف نشاط شانه کن کار تو است ساقیا دفع دوی بیا بیا ده به کفم یگانه ای تفرقه را یگانه کن شش جهت است این وطن قبله در او یکی مجو بی وطنی است قبله گه در عدم آشیانه کن هست زبان برون در حلقه در چه می شوی در بشکن به جان تو سوی روان روانه کن