خنده هایت را چشم های سیاهت را به یادم نیاور خانه کوچک گذشته هایت را به یادم نیاور سال ها میگذرد، مهتاب کرده فراموش آن شب آخر، که گرفتمت در آغوش ♪ دوستی هامان جا ماند کنار خیابان دلخوشی هامان جا نشد توی چمدان دیگر در هیچ شهری خانه کوچکی نیست که در آن گل ها برویند شادمانه در دل ما ♪ در این کنج خلوت آهنگ صدایت شاعرانه ست دیدن لبخند آشنایت عاشقانه ست من نمی گذارم بار دیگر آسمان تو را از من بگیرد تا گل های سبز خانه کوچک مان باز جان بگیرد جان بگیرد برای من و تو