برمیگردیم با شنونده ی بعدی صحبت میکنیم سلام، بگید که از کجا تماس میگیرید تماسم از دل فتنه ست از زمان که منو طی کرد خط انداخت رو این پیکر یه خلافم پر پیگرد فشار تا حدی میده سیقل آیا باقیش نمیاره نکبت؟ حتی انگشت به دهن حیرت که کی اومد؟ کِی موند؟ کِی بود؟ کِی رفت؟ هر دفعه بیرون میزنم از جلدم یه هیکل با تهدید ایستاده بینم یه جوری با تحقیر نگاهم میکنه که تنگ میشه واسم کل کشور تو یه حالتی مثل هیپنوتیزم میرم و عرق میباره به کل چهره ام یک لحظه ببخشید چیه پای تلفنم باش توی تنگت فعلا من فاصله هارو میبلعم تنهایی از تنهایی میترسم دائما رادیوم روشنه چون از صدای توی سرم میلرزم میخوام در برم از قصه سرزنش به صدای خانم قصه گو میچسبم سِر چند ساعت روی صندلی بی حرکت دیو میگه هرچی هستم غلطه شادی و رقصم غلطه زبونش خشک و طلبکاره بهم میگه زبون و حرفم غلطه غلط غلط غلط غلطه بدنم تب توی سر جهنم گوشم افتاده گوشه ی رینگ دره ی قلبم درکه جلو هر قدمم دورِ هر حس کشیده خط قرمز یه روز شکل پدر یه روز پدربزرگ یه روز جدمه با یه نقاب یه روز لای خط های کتاب انگاری کل وجودش کینه س من پر نقصم اون بی نقص پر دست و پاست من بی دست آس و پاس و بی کس روحم حکم تغذیشه نصفشو خورده پی بقیشه من کل آپارتمانو آتیش میکشم تا بلکه بسوزه ریشه ش مایوسم مایوسم مگه غلام حلقه به گوشم؟ کی چی منو اینطوری مجبور کرد تا از هرچیزی که دوست دارم دور شم؟ دیدی گاهی کابوس میبینی؟ که باید در بری هرطوری هست میخوای داد بزنی و درنمیاد کلمه ات توی بیداریم اینطور فلجم وای الاناست که ظاهر بشه ماه وقتی که حاضر میشه راه آسمون کامل میشه آیا این جادو باطل میشه؟ همسایه پایینیا دلخورن پایین میره صدای دلهره ام باید ماهیمو از تنگ دربیارم زیر تختم قایمش کنم جلو هر قدمم دور هر حس کشیده خط قرمز یه روز شکل پدر، یه روز پدربزرگ یه روز جدمه با یه نقاب یه روز لای خط های کتاب