در کنار گلبنی خوشرنگ و بو، طاووس زیبا با پر صد رنگ خود مستانه زد چتری فریبا ♪ از غرورش هر چه من گویم، یک از صدها نگفتم نکته ای در وصف آن افسونگر رعنا نگفتم ♪ تاج رنگینی به سر داشت، خرمنی گل جای پر داشت در میان سبزه هر سو بی خبر ازخود گذر داشت ♪ هر زمان بر خود نظر بودش سراپا نخوتش افزون شد از آن چتر زیبا بی خبر از کاردنیا من که خود مفتون هر نقش و جمالم هر زمان پابند یک خواب و خیالم خوش بدم گرم تماشا ♪ چو شد ز شور او فزون غرور او پای زشتش شد هویدا هر کسی در این جهان باشد اسیر زشت و زیبا ♪ چو غنچه بسته شد، پرش شکسته شد تا بدید آن زشتی پا هر کسی در این جهان باشد اسیر زشت و زیبا ♪ من همان طاووس مستم، چتر خود نگشاده بستم یک جهان ذوق و هنر هستم ولی با صد دریغا سینه ای بی کینه دارم، روح چون آئینه دارم گنج شعر و شور و حالم، این همه نقدینه دارم جلوه آن مرغ شیدا، گفتة جان پرور من پای آن طاووس زیبا، این دل بی دلبر من ♪ در کنار گلبنی خوشرنگ و بو، طاووس زیبا با پر صد رنگ خود مستانه زد چتری فریبا ♪ از غرورش هر چه من گویم، یک از صدها نگفتم نکته ای در وصف آن افسونگر رعنا نگفتم