دیگر از ما یادی نکنی یادی از ناشادی نکنی دیگر جامی با من نزنی سوز جان را دامن نزنی ا¤¤¤ا مهرم دیدی یارم نشدی شمع شام تارم نشدی دردم از تو، درمان از تو وصلم از تو، هجران از تو جز تو کی میجویم هم نفسی؟ جز تو من نسپردم دل به کسی. ا¤¤¤ا هم راز و یار دلم تو بودی... جانم را گرمی تو می فزودی. چشمم مانده به ره از تو نبد اثری عمرم شد سپری... از تو نشد خبری ا¤¤¤ا کجایی؟ کجایی؟ که دور از تو در آتش همچو عودم! کجایی؟ کجایی؟ که از مهر تو باشد تار و پودم! تو بودی شادی افزا... تو بودی مجلس آرا... تو بودی در هواها شهپر من... تو کردی بی نصیبم؛ ز دل بردی شکیبم... کشیدی سایه ات را از سر من.