ایران پاشد تو اتاق سردش هیچکس نبود به جز اون و دردش اینم یه روزی مثل روزای دیگس میگن اما آدم به امید زندس ایران از در اومد بیرون که بره لب حوض آب، تو پارک خاطره تو شهر میگن یه جایی هس که آرزوها میگردن دس به دس یه جایی هس که خاطره یه سکه اس یه جایی هس امید همیشه زندس ایراااااااااان ایران تنها ایراااااااااان ایران تنها اون دور دورا یه چیزی برق میزد یه سکه دید لای بنفشه های زرد سکه ی قدیمی و برداشت و تو آب انداخت (میدونست شاید این وهم و خیاله) لبخند زد و به راهش ادامه داد یه جایی هس که آرزوها سکه اس یه جایی هس که امید همیشه زندس ایراااااااااان ایران تنها ایراااااااااان ایران تنها ایراااااااااان ایران تنها ایراااااااااان ایران تنها