به نام نامی ایران به نام نامی انسان به آیین وفا داران به راه و رسم بیداران دلی دارم پر از خورشید نگاهی روشن از باران نگاهی روشن از باران جز دوست نمی خوانم جز مهر نمی دانم جز عشق نمی خواهم من زاده ایرانم جز مهر نمی دانم تویی دلبستگی هایم پناه خستگی هایم به هر جا می روم از تو دوباره در تو می آیم کران تا بیکران عشق است بیابان در بیابانت هوای زندگی دارد خیابان در خیابانت جهان تا هست خواهم بود اگر تو جان من باشی برایم خانه باشی خاک باشی یا وطن باشی دیار عاشقی هایم تمام سهم دنیایم تو را من زندگی کردم به تعداد نفس هایم کران تا بیکران عشق است بیابان در بیابانت هوای زندگی دارد خیابان در خیابانت تو آن آغوش بی اندازه هستی برای وسعت تنهایی من من از چشم تو می بینم جهان را تویی آیینه ی بینایی من جهان تا هست خواهم بود اگر تو جان من باشی برایم خانه باشی خاک باشی یا وطن باشی من از تو جان گرفته ام کنم فدای تو ز جان گذر نمی توان مگر برای تو دل از تو بر نمی کنم تویی جهان من دچار تو نمی کَند دل از هوای تو دل از هوای تو دل از هوای تو