می ز دستم چون نریزد هوش بردی از سرم هرچه دارم میدهم یکباره نازت میخرم فرق مستی مدام ما و خمر دوستان هیچ نبود جز خرامان نگار در برم ♪ می ز دستم چون نریزد هوش بردی از سرم هرچه دارم میدهم یکباره نازت میخرم فرق مستی مدام ما و خمر دوستان هیچ نبود جز خرامان نگار در برم گر پریشان می شود هر صبح جمع خاطرم من چرا در فکر راه و رسم شام آخرم می ز دستم چون نریزد هوش بردی از سرم هرچه دارم میدهم یکباره نازت میخرم می ز دستم چون نریزد هوش بردی از سرم هرچه دارم میدهم یکباره نازت میخرم ♪ محتسب را گو بخسب و مدعی را گو خموش محتسب را گو بخسب و مدعی را گو خموش هرچه در بازار خواندند و شنیدند از برم هرچه در بازار خواندند و شنیدند از برم ♪ امشب از دالان حرفم گر تو رخصت میدهی هدیه چشم خمارت صد غزل می آورم هدیه چشم خمارت صد غزل می آورم هدیه چشم خمارت صد غزل می آورم می ز دستم چون نریزد هوش بردی از سرم هرچه دارم میدهم یکباره نازت میخرم