خسته ام گردونه گردان خسته ام خسته ام اي خسته جانان خسته ام ريشه اي تشنه نشسته زير باغ بارشي کو ابرو باران خسته ام ريشه اي تشنه نشسته زير باغ بارشي کو ابرو باران خسته ام خشم خورشيد و عبور فصل گرم در کويري خشک و سوزان خسته ام قلب جنگل با تبر در خاک عشق وقت اعدام درختان خسته ام قلب جنگل با تبر در خاک عشق وقت اعدام درختان خسته ام خسته ام من خسته ام اي خسته ام و خسته مي زند آبي بر آتش هاي دل قطره قطره اشک لرزان خسته ام شهپره پروازه من آخر شکست از نشستن اي رفيقان خسته ام ساقرم خالي زمي من تشنه کن جرعه اي اي مي پرستان خسته ام مي چکد اين اشک دردالود من از شب و اين درد پنهان خسته ام از شب و اين درد پنهان خسته ام از شب و اين درد پنهان خسته ام خسته ام من خسته ام اي خسته ام و خسته من که آزادي شعارم بوده است اين چنين در بند و زندان خسته ام ظالمان روي زمين تشنه به خون زين ستم بر خاک خوبان خسته ام گر چه دورم عشق من اي خاک من از غم خلق پريشان خسته ام گر چه دورم عشق من اي خاک من از غم خلق پريشان خسته ام خسته ام من خسته ام اي خسته ام و خسته