چون تا جانان منی، جان بی تو خرم کی شود؟ چون تو در کس ننگری، کس با تو همدم کی شود؟ گر جمال جان فزای خویش، بنمایی به ما جان ما گر درفزاید، گر درفزاید، حسن تو کم کی شود؟ دل ز من بردی و پرسیدی، که دل گم کرده ای؟ دل ز من بردی و پرسیدی، که دل گم کرده ای؟ اینچنین طراریت، با من مسلم کی شود؟ اینچنین طراریت، با من مسلم کی شود؟ چون مرا دل خستگی، از آرزوی روی توست چون مرا دل خستگی، از آرزوی روی توست اینچنین دل خستگی، زایل به مرهم کی شود؟ ♪ غم از آن دارم که بی تو، همچو حلقه بر درم تا تو از در در نیایی، از دلم غم کی شود؟ تا تو از در در نیایی، از دلم غم کی شود؟ خلوتی می بایدم با تو، زهی کار کمال کار کمال ذره ای هم خلوت، خورشید عالم کی شود؟