پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب شب همه شب پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم ♪ دیده بخت به افسانه او شد در خواب دیده بخت به افسانه او شد در خواب کو نسیمی ز عنایت که کند بیدارم یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن یارم به یک لا پیرهن خوابیده زیر نسترن ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند ترسم که بوی نسترن مست است و هشیارش کند ♪ ای آفُتاب آهسته نه پا در حریم یار من ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند ای آفُتاب آهسته نه پا در حریم یار من ترسم صدای پای تو خواب است و بیدارش کند خواب است و بیدارش کند خواب است و بیدارش کند