عقل کجا پی برد شیوه سودای عشق عقل کجا پی برد شیوه سودای عشق باز نیابی به عقل، باز نیابی به عقل سرِ معمای عشق ♪ عقل تو چوْن قطره ای است، مانده ز دریا جدا عقل تو چوْن قطره ای است، مانده ز دریا جدا چند کند قطره ای فهم ز دریای عشق، فهم ز دریای عشق ♪ گر ز خود و هر دو کون پاک تبری شوی، پاک تبری شوی راست بود آن زمان، راست بود آن زمان از تو تولای عشق ♪ جان چو قدم در نهاد، جان چو قدم در نهاد تا که همی چشم زد از بن و بیخش بکند قوت و غوغای عشق ♪ دوش درآمد به جان دمدمه عشق او گفت اگر فانی ای، هست تو را جای عشق گفت اگر فانی ای، هست تو را جای عشق ♪ عشق چو کار دل است دیده دل باز کن عشق چو کار دل است دیده دل باز کن جان عزیزان نگر مست تماشای عشق ♪ چون اثر او نماند محو شد اجزای او جای دل و جان گرفت جمله اجزای عشق ♪ هست در این بادیه جمله جان ها چو ابر هست در این بادیه جمله جان ها چو ابر قطره باران او درد و دریغای عشق