راه عشق راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست هر گه که دل به عشق روی خوش دمی بود در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست ما را ز منع عقل مترسان و می بیار کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست هیچ کاره نیست هیچ کاره نیست نگرفت در تو گریه ی حافظ به هیچ روز نگرفت در تو گریه ی حافظ به هیچ روز نگرفت در تو گریه ی حافظ به هیچ روز حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست نگرفت در تو گریه ی حافظ به هیچ روز حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست نگرفت در تو گریه ی حافظ به هیچ روز نگرفت در تو گریه ی حافظ به هیچ روز او را به چشم پاک توان دید چون هلال هر دیده جای جلوه ی آن ماه پاره نیست از چشم خود بپرس که ما را که می کشد از چشم خود بپرس که ما را که می کشد جان گناه طالع و جرم ستاره نیست جرم ستاره نیست نگرفت در تو گریه ی حافظ به هیچ روز نگرفت در تو گریه ی حافظ به هیچ روز نگرفت در تو گریه ی حافظ به هیچ روز نگرفت در تو گریه ی حافظ به هیچ روز نگرفت در تو گریه ی حافظ به هیچ روز حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست نگرفت در تو گریه ی حافظ به هیچ روز حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست نگرفت در تو گریه ی حافظ به هیچ روز حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست نگرفت در تو گریه ی حافظ به هیچ روز نگرفت در تو گریه ی حافظ به هیچ روز نگرفت در تو گریه ی حافظ به هیچ روز نگرفت در تو گریه ی حافظ به هیچ روز