بیا و کشتی ما در شط شراب انداز خروش و ولوله در جان شیخ و شاب انداز مرا به کشتی باده درافکن ای ساقی که گفته اند نکویی کن و در آب انداز اگر چه مست و خرابم تو نیز لطفی کن نظر بر این دل سرگشته خراب انداز مهل که روز وفاتم به خاک بسپارند مرا به میکده بر در خم شراب انداز ♪ ز کوی میکده برگشته ام ز راه خطا مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز بیار زان می گلرنگ مشک بو جامی شرار رشک و حسد در دل گلاب انداز اگر چه مست و خرابم تو نیز لطفی کن نظر بر این دل سرگشته خراب انداز مهل که روز وفاتم به خاک بسپارند مرا به میکده بر در خم شراب انداز ♪ اگر چه مست و خرابم تو نیز لطفی کن نظر بر این دل سرگشته خراب انداز مهل که روز وفاتم به خاک بسپارند مرا به میکده بر در خم شراب انداز