تو در فتنه از حد به در کردی تو با من ز بد هم بدتر کردی ز سوی نگاه تب آلودت من تشنه را تشنه تر کردی پس از آرزوها پس از جستجوها ندانی که ای مَه چه ها کردم تو را بین خوبان جدا کردم صدا را به دل مبتلا کردم ته کوچه نامت، صدا کردم خطا کردم ای مَه خطا کردم تو را با شبم آشنا کردم خطا کردم ای مَه خطا کردم تو را با شبم آشنا کردم تو درد مرا از درون میکشی تو من را به موج جنون میکشی به حرف تب و تاب و تن تنها مرا تا رگ ارغنون میکشی پس از آرزوها پس از جستجوها ندانی که ای مَه چه ها کردم تو را بین خوبان جدا کردم صدا را به دل مبتلا کردم ته کوچه نامت صدا کردم خطا کردم ای مَه خطا کردم تو را با شبم آشنا کردم خطا کردم ای مَه خطا کردم تو را با شبم آشنا کردم