دانی که چیست دولت، دیدار یار دیدن در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن، ازدوستان جانی مشکل توان بریدن خواهم شدن به بستان چون عنچه با دلی تنگ، وآنجا به نیکنامی پیراهنی دیدن گه چون نسیم با گل راز نهفته گفتن، گه سر عشق بازی از بلبلان شنیدن بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار، کآخر ملول گردی از دست و لب گزیدن فرصت شمار صحبت کزین دو راه منزل، گر بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن.