آیا دوباره گیسوانم را در باد شانه خواهم زد؟ آیا دوباره باغچه ها را بنفشه خواهم کاشت؟ و شمعدانی ها را در آسمان پشت پنجره خواهم گذاشت؟ آیا دوباره روی لیوان ها خواهم رقصید؟ آیا دوباره زنگ در مرا به سوی انتظار صدا خواهدبرد؟ به مادرم گفتم دیگر تمام شد گفتم همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق می افتد باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم انسان پوک انسان پوک پر از اعتماد نگاه کن که دندان هایش چگونه وقت جویدن سرود می خوانند و چشم هایش چگونه وقت خیره شدن می درند و او چگونه از کنار درختان خیس می گذرد صبور سنگین سرگردان در ساعت چهار در لحظه ای که رشته های آبی رگ هایش مانند مارهای مرده از دو سوی گلوگاهش بالا خزیده اند و در شقیقه های منقلبش آن هجای خونین را تکرار می کنند سلام سلام