دلداده ی بی فردا افسونی تقدیرم من اسمت رو میبخشم هرچند که دلگیرم تو ترس فروخورده من جرئت پروازم تو خسته ترین تکرار من تازه ی آغازم در متن تلاطم باش شوریده ترین رویا من غرق نمیمونم از سیلی این دریا من کولی بی آواز یک زخمه ی پر خونم از واژه مرا کم کن من شعر نمیدونم بگذار کنار تو بی سایه ترین باشم یک عمر مرا گم کن تا یک شبه پیدا شم این بازی بی قانون یک برد غم انگیزه از گریه بهاری شو! هرچند که پاییزه از گریه بهاری شو! هرچند که پاییزه آرامترین طوفان خاموش ترین رگبار این دست کنار باش ای خواب ترین بیدار من کولی بی آواز یک زخمه ی پر خونم از واژه مرا کم کن من شعر نمیدونم