شب تهی از مهتاب شب تهی از اختر ابرِ خاکستریِ بی باران پوشانده آسمان را یک سر ابر خاکستری دلگیر است و سکوتِ تو سخت دلگیرتر وای باران باران اوو آبی اوو خاکستری آبی آبی آبی آبی آبی بیا بیا بیا سر برآریم که خاکستری، خاکستری، خاکستری است این سکوت چه داستان تازه ای به پیش رو نهاده ای که برگیردم از این شب سیاه آه ای باران آه ای باران آه ای باران آه ای باران آه ای باران آه ای جانا جانا جانا شیشه پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست آی جانا جانا آبی آبی آبی آبی آبی بیا بیا بیا سر برآریم که خاکستری، خاکستری، خاکستری است این سکوت چه داستان تازه ای به پیش رو نهاده ای که برگیردم از این شب سیاه آه ای باران چه داستان تازه ای به پیش رو نهاده ای که برگیردم از این شب سیاه آه ای باران آه ای باران آبی آبی آبی آبی آبی