آرمانهای درشت پوچ میشن با یه مشت سایه ای که می خزه از پشت پاییز سرد و خشک آفتابو کشت و شست این جوش چرکین رو به رشد پیرتر میشی اگه بمونی پیرتر میشی اگه نمونی یک بار دیگه پس بیاییم باهم این آهنگو بخونیم زیر چشماش کبود یک بنای یادبود از حرفایی که باید خورد! حالا مردی با کفایت کرد بر ما عنایت چوبی از جنس قناعت پیرتر میشی اگه بمونی پیرتر میشی اگه نمونی با همدیگه پس بیاییم بازم این آهنگو بخونیم پیرتر میشی اگه بمونی پیرتر میشی اگه نمونی یک بار دیگه پس بیاییم باهم این آهنگو بخونیم! یِهه پیرتر میشی اگه بمونی پیرتر میشی اگه نمونی یک بار دیگه پس بیاییم باهم این آهنگو بخونیم پیرتر میشی اگه بمونی پیرتر میشی اگه نمونی یک بار دیگه پس بیاییم باهم این آهنگو بخونیم پیرتر میشی اگه بمونی پیرتر میشی اگه نمونی با همدیگه پس بیاییم بازم این آهنگو بخونیم پیرتر میشی اگه بمونی پیرتر میشی اگه نمونی یک بار دیگه پس بیاییم باهم این آهنگو بخونیم