ببین عزیز دلم ته همه این بطری ها بخار شده کلافی که دور این میز بود سردرگم دنیا شده با بالا رفتن سن بعضی از آرزو ها دیگه سراب شده ولی مشکل بزرگی نیست که شناخت محدودیت ها گاها میتونه پر بار باشه که ما با گذشت زمان راه مان تغییر کرد تو به راه خویش رفتی و من به راه خود که ما با گذشت زمان راه مان تغییر کرد تو به راه خویش رفتی و من به راه خود استادی! من هیچ وقت نگفتم که پخی میشم این به اصطلاح خودشیفتگی خودت بود که تصویر منو گنده میکرد حالا هم مسائلی پیش اومده که اینجا وسط آهنگ جای بحثش نیست. یه روزی یه وقتی شاید بتونم توضیح بدم اهمیتی هم نداره... که ما با گذشت زمان راه مان تغییر کرد تو به راه خویش رفتی و من به راه خود عزیز من آره خب ...ما هممون یه آرمان هایی داشتیم اما کی گفته که باید تا اخر عمرمون پاش واستیم حرفایی که بهت زدم همش از روی صداقت بود دروغی هم اگر بود به تو نبود که به خودم بود که ما با گذشت زمان راه مان تغییر کرد تو به راه خویش رفتی و من به راه خود آواز بود و شور بود و شب هایی بلند من به سودای آن لب های شیرین چو قند که در کنار من باشی روزگاری چند عزیزم من شخصا از تو عذر میخوام اگه درهایی رو به روت بستم یا که جلوی پیشرفتتو گرفتم حقیقتش اینه که من خودم هر دو لنگم رو هوا بود هنوز امیدوارم بتونم یه روزی به زمین نزدیک ترشم که ما با گذشت زمان راه مان تغییر کرد آنها به راه خویش رفتی و ما به راه خود که ما با گذشت زمان راه مان تغییر کرد من به راه خویش رفتی و تو به راه خود هر کس رود به راه خود...