گفتی از لاله ی اون دشتای دور گفتی از قصه ی گلکاری نور گفتی از عاشقی چلچله ها گفتی از هلهله ها ولوله ها میدونم با تو بهار دیدنیه میدونم گل تو بهار چیدنیه بخدا عطر بهارو میشناسم روزگارو، روزگارو میشناسم مثه چهارده ساله های بیقرار دویدن تو سبزه زارو میشناسم اما با این همه غم که در دل شکستمه با غباری که ز حسرت روی پوست خستمه نمیتونم، نمیتونم دوباره بهار بشم نمیتونم نمیتونم واسه هیشکی یار بشم گفتی از لاله ی اون دشتای دور گفتی از قصه ی گلکاری نور گفتی از عاشقی چلچله ها گفتی از هلهله ها ولوله ها میدونم با تو بهار دیدنیه میدونم گل تو بهار چیدنیه بخدا عطر بهارو میشناسم روزگارو، روزگارو میشناسم تو کوچه پس کوچه های عاشقی لحظه های انتظارو میشناسم اما تا دل سفر دشت و بیابون میکنه دیدن بنفشه ها چشمامو گریون میکنه نمیتونم، نمیتونم دوباره بهار بشم نمیتونم نمیتونم واسه هیشکی یار بشم