چلو هشت ساعت بهم وقت داد مثه کله این خونه تقسیم شم درو باز کردم کیلیدو گذاشت درو بست رفتم که تسلیم شم درو بست چشمه منو باز کرد دلم گیر بود و رها بود ازم نپرسید تو چون از روز اول جدا بود ازم چون از روز اول جدا بود ازم رفت تا این زندگی تعبیر جون کندن شه رفت تا فکرش عذابه هرشبه من شه رفت تا من دستامو رو بهش بالا بگیرم رفت تا من تا آغوش این تنهایی بمیرم فرصت کوتاهه درک این هجرت کندن از دنیا توو چهلو هشت ساعت جدایی اگه راه آخر نبود نمیزاشتم انتخابش کنیم یه عمر زندگی رو نمیساختم که حالا دور روزه خرابش کنیم شبیه یه بچه ازش خواستم یه فکری واسه غربت من کنه چهلو هشت ساعت ازم وقت خواست که تکلیف یک عمرو روشن کنه که تکلیف یک عمرو روشن کنه رفت تا این زندگی تعبیر جون کندن شه رفت تا فکرش عذابه هرشبه من شه رفت تا من دستامو رو بهش بالا بگیرم رفت تا من تا آغوش این تنهایی بمیرم فرصت کوتاهه درک این هجرت کندن از دنیا توو چهلو هشت ساعت