خسته ام دیگر از این فریاد ها خسته از بی مهری و بیداد ها خسته از دل بستگی و یاد ها خسته از شیرین و از فرهاد ها خسته ام خسته ام خسته ام خسته خسته ام خسته ام خسته ام خسته خسته ام از این همه دیوانگی خسته از نادانی فرزانگی خسته از این دشمنان خانگی خسته ام از این همه بیگانگی خسته ام خسته ام خسته ام خسته خسته ام خسته ام خسته ام خسته خسته ام از گردش چرخ فلک خسته از تنهایی و شب های تک خسته از ایمانم و تردید و شک خسته از دیو و دد و دوز و کلک خسته ام خسته ام خسته ام خسته خسته ام خسته ام خسته ام خسته خسته ام دیگر از این آوار ها خسته از سنگینی دیوار ها خسته از ظلم و بد و آزار ها خسته از بی یاری بیمار ها خسته ام خسته ام خسته ام خسته خسته ام خسته ام خسته ام خسته خسته از تابش مهر و قمر خسته از نامردمی های بشر خسته از بی فطرتان بی هنر خسته ام از خستگی ها بیشتر خسته ام خسته ام خسته ام خسته خسته ام خسته ام خسته ام خسته خسته ام خسته ام خسته ام خسته خسته از تابش مهر و قمر خسته از نامردمی های بشر خسته از بی فطرتان بی هنر خسته ام از خستگی ها بیشتر خسته ام خسته ام خسته ام خسته خسته ام خسته ام خسته ام خسته خسته ام خسته ام خسته ام خسته