هر روز خواب خواب خواب مرموز جایه لاله ها پنجه ها پنجه هارو بستن مشکوک خوابه شاعرا کف قبر سقف ابر آسمون قهر ستاره دفن پرنده پر زد رفت کلاغ موند کبک رفت شکارچی تویه این جنگل آمادست شکار کرد جمع کرد بند روی بند سنگ سنگ سنگ رویه سنگ بند کرد دستایه طاووسو بستم بردم با کلاغ شبشو سر کرد طاووس میکرد غاروغارغار کلاغ میکرد چه چه صداش یکیو کَر کرد یکی نمیشنید اصلا رفتنیا همه موندنو بعد موندیا همه رفتن زمین داغه لایه داغه لاله ها لاله ها لا به لای پای عابرا عابرا خسته و خوابو بی صدا مرموز خوابه شاعرا اون که دوید طعمه ی حصاره لتو پاره لتو پاره تقصیر کلمه اعتراضه تقدیره پرنده ها شکاره زمین داغه لایه داغه لاله ها لاله ها لا به لای پای عابرا عابرا خسته و خوابو بی صدا مرموز خوابه شاعرا اون که دوید طعمه ی حصاره لتو پاره لتو پاره تقصیر کلمه اعتراضه تقدیره پرنده ها شکاره بازی هست ولی جونه بازی نه توپ بله ولی خونه سازی نه با توام پسره فرداهایه من بترس از خونه تو پوزه مالیدن پرنده پر و پر کلمه و پر بدنه وطن وطن بغله وطن پر پر شکارچی هم زد زد سال ساله لاله پانتومیمو باز داستانه بیدو بادو بیدو بادا بادا بادا مبارک بادا واسه لک لکا اردک بابا امشب عروسیه میکنن میرن دنباله نفسم باشن اسیرن اسیره زندونو اسیره میلن حتی بعد مرگم بازم اسیرن میگن که هر رنگ پر تیر نه هفت سنگ پر میگن که لبخند پر تحقیر نه تلخند پر همه چیزا از قصد پر خر نه ولی اسب پر شکارچی تویه جنگل شکار کرد جمع کرد مرموز خوابه شاعرا کلاغ نه ولی کبک رفت زمین داغه لایه داغه لاله ها لاله ها لا به لای پای عابرا عابرا خسته و خوابو بی صدا مرموز خوابه شاعرا اون که دوید طعمه ی حصاره لتو پاره لتو پاره تقصیر کلمه اعتراضه تقدیره پرنده ها شکاره زمین داغه لایه داغه لاله ها لاله ها لا به لای پای عابرا عابرا خسته و خوابو بی صدا مرموز خوابه شاعرا اون که دوید طعمه ی حصاره لتو پاره لتو پاره تقصیر کلمه اعتراضه تقدیره پرنده ها شکاره