از خون جوانان وطن لاله دمیده، هنگامه ی گل دادن فریاد رسیده برخیز که غیر از تو تورا داد رسی نیست هم سنگر ما جز خود ما هیچ کسی نیست برخیز که این خانه ز دشمن بستانیم بیداد گران را همه از خانه برانیم دنیا سخن از یاری و همدردی ما گفت غیر از خود ما خواب کسی را که نیاشفت برخیز که هنگامه نبرد بی نقاب است چون غافله از غافله سالار خراب است برخیز که این مشت سلاح و سپر ماست بیداری میهن نشان ظفر ماست اکنون که سپاه کینه ورزان دشمنان زیبایی و انسان باز آمده از آنسوی تاریخ با نیت نابودی ایران چون فتنه به عصر ما رسید از ناخوانده به باغ ما دویدن خنجر به گلوی گل کشیدن هنگامه ی پیوستگی ماست پایان هزار دستگیر هاست همراهی و هم بستگی ماست برخیز که امروز همان روز رهایی است یک لحظه به آزادی از این مخمصه باقیست برخیز که امروز همان روز رهایست یک لحظه به آزادی از این مخمصه باقیست