خشکِ خشکم ، کمکم کن ، سر پیری به جوونه برسم صورتی باش ، حسابی که به لب ، بی چک و چونه برسم سرکشی های من عمری است که سر توی گریبان دارد باش با من ، تو که پایی ، بغلم کن که به خونه برسم بوده ام قافل از این تخت ، که در نیمه نصیب من شد کرده ام صرف خیالی ، به خیالی ، که به گونه برسم زخم ها خورده ام از دوست ، که نزدیک ترین دشمن بود آستینم پُر مار است ، کمک کن ، که به پونه برسم خشکِ خشکم ، کمکم کن ، سر پیری به جوونه برسم صورتی باش ، حسابی که به لب ، بی چک و چونه برسم تابلویی شده ام ، رنگ پریده ، اگر امکان دارد لااقل سعی کنیم رنگ ببرد ، تا به بتونه برسم بوده ام غافل از این تخت ، که در نیمه نصیب من شد کرده ام صرف خیالی ، به خیالی ، که به گونه برسم زخم ها خورده ام از دوست ، که نزدیک ترین دشمن بود آستینم پُر مار است ، کمک کن که به پونه برسم