قول ها دادند اما ناگهان زيرش زدند جاى درمانِ عدالت بازهم تيرش زدند رنگ تان كردند كارى برنيامد از بنفش مردمِ نقشِ جهان را هم مچل كرده ست نقش تا نمک از چهره بردارند در عهد امید باز پاشیدند روی صورت زیبا اسید قاری انواع لالایی به قرآن پشت کرد در خیابان لات گشت و توی زندان کُشت! کرد! در خیابان باز هم سرگرگ ها تن می دَرند دخترِ جان داده ای را روی شیون می برند کوچه ها خون داده اند و خانه ها بطری شراب از خیابان می رود خون مثل قویی روی آب یک تکان می خواهد آن عمامه جاکن می شود چادر از سر می رود تن جامه دامن می شود عشق بازانی که هنگام تجاوز سر خوش اند در اوین دل می دهند و بعد لیلی می کُشند سر بریدند و رفو کردند و قیچی کرده اند زخم ايران توی لبنان باند پیچی کرده اند یک شبه جمهوری مايل به سبز احداث شد مالک اشتر علی را خورد و عمروعاص شد رهبر از ترس شما هرلحظه افیون می خورد ملتی بر خاک می غلطد، زمین خون می خورد کوچه ها خون داده اند و خانه ها بطری شراب از خیابان می رود خون مثل قویی روی آب یک تکان می خواهد آن عمامه جاکن می شود چادر از سر می رود تن جامه دامن می شود