از نمای بنای خرابتون میشه فهمید که دستای بناتون کجه نه پیِ زیرزمین مستقل چشمای ملتهبِ رپ کن از تعبیر منطبق به پایان کذایی قدرته مجتهد بده حکم جهادم، لخت میکنم رداتونو تحفه دلالای عقده، از ثوابتون شکر مستقل خیابونه لاشی لوکیشنش تموم این شهره بگو کجا بیام باشی؟ میگن مرضتون مانع فهمه، فهم خودش یه درد فرسوده های لکنته چادر حجابتونو بپوشید رو سرِ درمون درد که این جنگم شروع بزمه مقررات ما اینجا سکوت محض نیست هدفمون اینه بشه دوکونت بسته وحشتتون واقعیه بشریت احمق توهم اتحادتونم که زاده ی بصر حروم زاده ی مسند دوکونت بازه چی بشه عایدت فاحشه صد عائله حامله ای تهش با کهنسالای رپ جیغ بزنید عکساتون شد پخش تو رسانه های جونِ تابع زرد فارغ از نزاع نژاد آدم میاد صدای شیهتون از کوی و برزن صدای جلاد های تشنه به سور و مطبخ گندما طعمه ی درو بودن نه مور و ملخ جنگِ من با اونه که طعمه ی دروغو پهن کرد یو، تو میخوای تو دوربین خوب به نظر بیای این بازی، بازیِ اندیشه هاست جهان تو غروبه تو کجایی بی رد پا ما تو زیرزمینیم، تو دلِ بارِ اکتشاف زیر زمینِ بخشنده تا کِی بدم گوشت تنم بت تا گرسنه ها سیر بشن از فتحت شوآف گراهای لخت لکنته به آسیابون پیرتون بگید آسیاب به نوبت غم دریا نمک آب های روی زخمش نبود که از ماهیاش بپرسن آ مثبت بی منفی یه روز میفهمی تو ام یه پیر مردی که تموم کیسه ها تشنه به خونتن تو این جیره بندی تو سفیر کدوم آیین نوپای دو پا گرفته از صدای گرفته ی زیر شهری بیدار نمیشه دیو کریح تا با برادرام بهش جیره ندیم طرف حساب تو که اندیشه های پوچ عوامه تو که خودتم مهره ای بگو بالا سریت بیاد همون غول روابط پولِ توی حسابت سود لواطتونه با ارابه تمومه دورانتون تمومه کارت منم رکود عازم جریانتون از زبون باطل بزنید به چاک، که غریبه ها جایی ندارن تو این قبیله ی هاررر بکَنید جامه از تن، نه همین لباس زیباتونه نماد آدمیت که همونم پاره کرد رپ بکَنید جامه از تن نمیخوام تا برقصم بزنن ساز اینا که توو قاب عکسن بکَنید جامه از تن که سیرت پلید و پابرهنتون شده پنهان توو نقاب رعیت بمالید مام وطن، بگیرید ماهی از این آب لجن من غرق میکنمتون توی نفس عمیقتون مگه تو خوابتون ببینید که نمیمونم پای حرفم یو، تو میخوای تو دوربین خوب به نظر بیای این بازی، بازیِ اندیشه هاست جهان تو غروبه تو کجایی بی رد پا ما تو زیرزمینیم، تو دلِ بارِ اکتشاف یو، تو میخوای تو دوربین خوب به نظر بیای این بازی، بازیِ اندیشه هاست جهان تو غروبه تو کجایی بی رد پا ما تو زیرزمینیم، تو دلِ بارِ اکتشاف