اتحادا تلخن اِتانول قاتل معدمه راز دلو می گه قلبم تا که روده بشنوه پول می زنه بشکن زور می زنه بشکنی آیینه بهم می گه بمون هنوز قهرمان قصمی ولی خب قهره بام داره بی داری و دارم سر به دار عین جمعه م میشه عمرم هدر و حرومه کل این شنبه ها پاخوره دنیا زیاده دیگه زمینه میده بو گندِ پا انگار منظومه بوده یه جفت کفشِ ملی واسه ی کهکشان اِنقدر خودخوری می کنم یه روزی تهش شکوفه می زنم خودمو مثِ اول بهار که آدم برفی مون می میره تو حیاط خونه مون حیاطِ بی حیات قبرستونِ زمستون حاجی اگه یه روز هم من مردم رو دل سرما عکسمونو بِچِسبون چیک، چیک میشه لحظه ثبت عقربه ها می خوابن تنگِ هم کِرِ عقربه معتادِ نیشه از خودش میکشه زهر به رگ دلا که سنگ اجاره کرده صخره به جای قلب سر خم نی هرچند که آویزونه گردنه پلاکِ مرز خاموشه چراغ حق می پوشن لباس رزم گربه ها کم کم دیگه می رن از گشنگی به شکار سگ نفازه به جای اشک مژه هامون می دن کرایه شب کَر می شه هرکی گوشاش بخوان که برسن به داد من میکنه اعلامِ جنگ شاهرگم با تعدادِ نبض بیعت میکنه بام هیپ هاپ بهم بگو امامِ رپ جامون خالی مثلِ جیبا (جیبا) رو به راه زدم به بی راه (بی راه) حتی وقتی جیبا پُر شه پُشتت کُشته مرده دله پُره با عُقده غُصه خورده گشنه نمیکنم هیچ جا ریا (ریا) گاهی خُب یه کم اعصابم خُرده می کنم کاغذو سیاه (سیاه) سقوط کلامات شروع طلوع هوس هام اصول جنون غروب نفس هام چیده می شه مثلِ کلمه میله ها گروه سرودِ قفس هاس گیرم توی بندِ زندگی نکردم بنده زندگی می میرم ته ش من عینِ فیلم نداره، خوردن پول خون جونِ زور (جونِ زور) می گیره عزرائیل رو به روت خونه بود کل آرامشم کلی داستان داریم پایانش هم بمونین آمده تلفات خاک سرد می شه تاوان حملات نمی کشه روحم و جسمم پا می شم هرروز به قصد خودکُشی نمی بره پولمو لذت پُر می شه گوشم با انگ خودخوری می گم به خودم تو روم دروغ می رسه به سنِ بلوغ جنون نمی تونم حسش کنم ولی می ریزه حروف کرور کرور می شه باز پاپیچ ما کلان بیست و چهاری آویز ما غلاف می خوابیم شبا رو کفِ شهر جالبه باقی ماجرا شستن گناهتو افکارا می گرفتن سراغتو اخبارا خاک می شه توی مرز ابدی تسلیم دنیا به تو دست بالا