باز رسیده فصل پرواز سر اومد صبر ابرا فرار کنیم از دست سرما همه چی عوض شه ظرف چند ماه پر زدن بات دل خوشیمه با اینکه از هم دل خوریم کافیه همه چیو بسپری بهم بیا آسمونو باهم دیگه متر کنیم اصلا مهم نیست که حسم چیه دیگه از غروب دیدن چشمم سیره پلکم می ره رو هم سیقل می ده روز به خودم می گم کِی شب می شه؟ چند متره سقف آسمون؟ غرق شدم تو بحر دنیا انگار شده بسته راه نور دارم میرم به سمت مرداب هر وری من رفتم اون هم بود، پر زد با من از ترس روز دیگه مجبور شدم که شبگرد باشم سردم شدش که گرمم کنه، اون تب کرد واسم هذیون می گفت که عادت دارم من به از دست دادن باز خورشید رفته توی ماه مثل آرامش قبل طوفان آرومم مثل مرگ تو خواب تو ارتفام شده بسته گوشام بهش گفتم از مردن نترس اونایی که ترسیدن، مردن همه شون قول دادم به خودم فرصت ندم ولی یاد گرفته دشمن اَزمون جا موندیم از قافله باز رو خورشید افتاده سایه ی ماه مقصد چیه؟ من عاشق رام این مردم اومدن واسه شکار نقطه ی اشتراک سقوط و پرواز، از ارتفاع پریدن بود فرقی نداره واسم سکوت و فریاد مثل سرخ پوستی که قبیلش سوخت هر وری من رفتم اون هم بود، پر زد با من از ترس روز دیگه مجبور شدم که شبگرد باشم سردم شده ش که گرمم کنه، اون تب کرد واسه م هذیون می گفت که عادت دارم من به از دست دادن فرق داره ما زاویه دیدمون ساکنیم تو حاشیه، بی نشون یاد گرفتیم دل نبندیم هرکی ام بات باشه می ره زود انگار از قدرت برکنار شی هیچی تو دنیا دست ما نیست آسمون هم جای ما نبود همیشه تو این صحنه باختیم انگار تو آسمون لکه ی ننگیم بچه ی قدیم بزرگ شده باس همه چی رو درست کنه جلو دارش هیچی نی بود جلوش خودش سقوط توی دریای مرفین جنازه م میوفته تو کدوم ساحل؟ رفت تو تنم سرمای خورشید هر طلوعی، غروب داره هر وری من رفتم اون هم بود، پر زد با من از ترس روز دیگه مجبور شدم که شبگرد باشم سردم شدش که گرمم کنه، اون تب کرد واسم هذیون می گفت که عادت دارم من به از دست دادن