میشه خدا رو حس کرد؛ تو لحظه های ساده تو اضطرابِ عشق و گناه بی اراده! بی عشق عمر آدم بی اعتقاد میره؛ هفتاد سال عبادت یک شب به باد میره! وقتی که عشق آخر، تصمیمشو بگیره کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره! ترسیده بودم از عشق؛ عاشقتر از همیشه! هر چی محال میشد؛ با عشق داره میشه... انگار داره میشه! عاشق نباشه آدم، حتی خدا غریبه ست از لحظه های حوا؛ حوا میمونه و بس نترس اگه دلِ تو از خواب کهنه پاشه شاید خدا قصه تو از نو نوشته باشه... از نو نوشته باشه وقتی که عشق آخر، تصمیمشو بگیره کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره! ترسیده بودم از عشق؛ عاشقتر از همیشه! هر چی محال میشد؛ با عشق داره میشه... انگار داره میشه