شب همه شب شکسته خواب به چشمم گوش بر زنگ کاروان هستم با نواهای نیم زنده ز دور هم عنان گشته هم زبان هستم جاده اما ز همه کس خالیست ریخته بر صحرا باران باز این منم مانده به زندان شب تیره که باز شب همه شب شب همه شب شب جاده اما ز همه کس خالیست ریخته بر صحرا باران باز این منم مانده به زندان شب تیره که باز شب همه شب شب همه شب شب شب همه شب شکسته خواب به چشمم گوش بر زنگ کاروان هستم با نواهای نیم زنده ز دور هم عنان گشته هم زبان هستم شب همه شب شکسته خواب به چشمم گوش بر زنگ کاروان هستم با نواهای نیم زنده ز دور هم عنان گشته هم زبان هستم جاده اما ز همه کس خالیست ریخته بر صحرا باران باز این منم مانده به زندان شب تیره که باز شب همه شب نشسته خواب به چشمم، به چشمم