هرجا که روم ، روي دل آراي تو بينم هر سو نگرم ، جلوه ي سيماي تو بينم در شمع و گل و بلبل و پروانه ، مه و مهر صد گونه نشان از رخ زيباي تو بينم صد گونه نشان از رخ زيباي تو بينم مهر تو نه مهريست که از دل بتوان برد مهر تو نه مهريست که از دل بتوان برد من خلق جهان عاشق و شيداي تو بينم من خلق جهان عاشق و شيداي تو بينم مشتاق لقاي تو نه تنها شده موسي مشتاق لقاي تو نه تنها شده موسي کاندر دل هر ذره تمناي تو بينم کاندر دل هر ذره تمناي تو بينم هر چند تو را نيست در آفاق سرايي هر چند تو را نيست در آفاق سرايي با اين همه هر جا نگرم جاي تو بينم هر چند تو را نيست در آفاق سرايي با اين همه هر جا نگرم جاي تو بينم END