در این میخانه خاموش و دور افتاده و خلوت تن تنها نشسته نرم نرمک باده مینوشد در این میخانه خاموش و دور افتاده و خلوت تن تنها نشسته نرم نرمک باده مینوشد کم و کم کم منو خلوت لبی تر میکنی آهسته و نم نم کم و کم کم منو خلوت لبی تر میکنی آهسته و نم نم و من با خویش میکوشم که با هرجام بلورین خلعتی بر قامت هرلحظه میپوشم حریفم خلوت ساقی سکوت ساکت صحرا و من خاموش خاموشم... در این تنهایی و گل گشت جز این چیزی که سرگرمم کند در این بیایان نیست. در این تنهایی و گل گشت جز این چیزی که سرگرمم کند در این بیایان نیست. همین است و همین است و همین بازیست و دیگر و دیگر هیچ و دیگر هیچ... در این میخانه خاموش و دور افتاده و خلوت تن تنها نشسته نرم نرمک باده مینوشد کم و کم کم منو خلوت لبی تر میکنی آهسته و نم نم ... لیریک: محمد مقامی