فرود آمد از ابر سیمرغ و چنگ بزد برگرفتش از آن گرم سنگ ببردش دمان تا به البرزکوه که بودش بدانجا کنام گروه فرود آمد از ابر سیمرغ و چنگ بزد برگرفتش از آن گرم سنگ ببردش دمان تا به البرزکوه که بودش بدانجا کنام گروه نگه کرد سیمرغ با بچگان بر آن خرد خون از دو دیده چکان (بر آن خرد خون از دو دیده چکان) نگه کرد سیمرغ با بچگان بر آن خرد خون از دو دیده چکان شگفتی بر او برفگندند مهر بماندند خیره بر آن خوب چهر (شگفتی بر او، شگفتی بر او) (بر فکندند مهر، بر فکندند مهر) (بماندند خیره بر آن خوب چهر) (بماندند خیره بر آن خوب چهر) بماندند خیره بر آن خوب چهر (خداوند مهری به سیمرغ داد) (خداوند مهری به سیمرغ داد) (خداوند مهری به سیمرغ داد) (نکرد او به خوردن از آن بچه یاد) ♪ چو آن کودک خُرد پرمایه گشت بر آن کوه بر روزگاری گذشت یکی مرد شد چون یکی زاد سرو برش کوه سیمین میانش چو غرو یکی مرد شد چون یکی زاد سرو برش کوه سیمین میانش چو غرو ♪ نشانش پراکنده شد در جهان نشانش پراکنده شد در جهان بد و نیک هرگز نماند نهان بد و نیک هرگز نماند نهان ♪ (به سام نریمان رَسید آگهی) (از آن نیک پی پور با فرهی) (به سام نریمان رَسید آگهی) (از آن نیک پی پور با فرّهی) (به سام نریمان رَسید آگهی) (به سام نریمان رَسید آگهی) ♪ (سیمرغ، سیمرغ) (سیمرغ، سیمرغ) (سیمرغ، سیمرغ)