مثله یه دریا چشمات منم توش غرق می شم به من تو دستات بسپار از دنیا ترد می شم یه قلب از جنس شیشه گفت بمون بامن همیشه میدونستم نمیشه بازی سنگ و شیشه مثله یه دریا چشمات منم توش غرق می شم به من تو دستات بسپار از دنیا ترد می شم یه قلب از جنس شیشه گفت بمون بامن همیشه میدونستم نمیشه بازی سنگ و شیشه به خوابه من میای وقتی خوابی کنار من ستاره شب نورش آروم تویه نگاهه من صدای حرفات لالایی رو هم پلکی من صدام بزن هر چی هست یهو به پات بدم باز خیره بشه نگات به من باز بگن بازم چاشت به من راز میخوام اَ آسمون ببارهِ الماس بار اومدم مثال سرباز غریبن انگا به ترس پام هم همیشه رو پدال تخت گاز دیوونه رفت باز پریدش از قفس و رفتیو از پنجره رو به روم این منظرس چه مسخرس و بی تو این پاییز بی رنگه کارم یه جاییش میلنگه حتی اگه سنگه دلم برا قلب شیشیه ایت تنگه مثله یه دریا چشمات منم توش غرق می شم به من تو دستات بسپار از دنیا ترد می شم یه قلب از جنس شیشه گفت بمون بامن همیشه میدونستم نمیشه بازی سنگ و شیشه نمیدونم دست به کدوم واژه ببرم که بتونه برات بگه یکمی حاله امشبم آره باید بری و بگیری فاصله ازم می شکونن سنگو شیشه همو گر چه عاشق همَن اگه دلم دریایی ولی با طوفان تو و هر چی داشتم مال تو بود هر چی دارم مال تو مهم نیستش آره برو که ما عادت داریم به رفتنا ما اونیم که نمیشکست موقع شکستنا باله ما به بستن عادت نداره پار بکش بپر تنها یدم اما جدا نیستی تو از منو می شناسمت بهتر از تو تو هم منو می شناسی بهتر از خودم چون بودی تو از منو نمیدونم تموم کنم این شعرو از کجاش من اگه ولم کنی مینویسم از تو تا شب واژه ها رویه ورق میخوان همه از تو باشن تو دوتا رو داری من رفیقِ هر دوتاشم مثله یه دریا چشمات منم توش غرق می شم به من تو دستات بسپار از دنیا ترد می شم یه قلب از جنس شیشه گفت بمون بامن همیشه میدونستم نمیشه بازی سنگ و شیشه