جلو میرم با دلِ خالی راضی راضی میشم با جیبِ پُر وقتم جدی جدی طلاست قاضیِ سخت ناجیِ عُمر نیست مثِ یه گُلد رولیه دیگه که تیک تیک تیک میره تُند بسازه تویِ خونه کاخ و ویلا قصر و باغ با کشتی جت اسکی توو آب و چند تا ماشینِ نو یا شاید یا شاید یا شاید یه جزیره که بخریمش دربست بدیمش به قبیله اونجا که فکرم میره بهترینه عظیمه،عجیبه،نمیشه بگذری که نمیشه بِکر نگی بِش پَ بحثِ مایه نی فقط اونو بلدم چجوری دخل کنم و چجوری خرج کنم یا واسه خونواده کفِ دنیا رو چجوری فرش کنم و چجوری فتح کنم برجا رو اونا یادم دادن حسرت به دل نباشم طلاش هم وابستست بهش تلاشم هنوز اما براش صرف میشه وقت تا دراد نقد پشتِ کار هم تنها چیزیه که داره برام صرف قبلاً تفریح اما حالا دیگه نه شک بود تردید بود اما حالا دیگه نه وقتی میفهمی خوب که بالا میشه رفت باز میشن و نمیشه که بشن این بالا دیگه جمع قبلاً تفریح اما حالا دیگه نه شک بود تردید بود اما حالا دیگه نه وقتی میفهمی خوب که بالا میشه رفت باز میشن و نمیشه که بشن این بالا دیگه جمع وقتی کم سن تَر بودم شَر مَر بودم و کلّه شق ولی حسود نه تحت تاثیر درس گرفتم مخصوصاً بی توجه به اونایی که ازم بد میگفتن میدونستم الآن مفت میگن و بعد میگُرخن بزرگتر شدم،رَد شدم شد قد بلند چون طبع و بعد أ بالا دیدم دنیا رو یه لحظه وارد خلأ شدم تا با خودم خلوت و بعد دعوت کنم از عقل که باشه میزبان قلب که گفت قرار نبود راهو توو این بیشه گُم کنین قرار نبود فیلم بازی کنین تا گیشه پُر کنین قرار نبود تبلیغ کنید هر چی اعتباد داره نبینین عاقبتشو نباشه احتیاط لازم مثِ این خالتورانایِ نسلِ جاری که مغزِ کوچیک دارن دستِ خالی بهشون یاد میدن که بگن پول داریم با اینکه خوب نی اونقد وضعِ مالی علتِ دوامشون هم ملتِ جوادشونه دورشون تموم میشه نمیپرسن احوالشون که جوهرم جاری میشه ردشونو درجا بشوره ماهیه تُنگن چون نیست جاشون تویِ دریایِ شور میپَزیم محتوایی که مفت نی مُخ طلایی داریم سرمایه غول پس مایه جور میشه تا آنتنو بگیریم داریم نَصابِ خوب که بدیم قبیله رو به کُلِ جهان نشون قبلاً تفریح اما حالا دیگه نه شک بود تردید بود اما حالا دیگه نه وقتی میفهمی خوب که بالا میشه رفت باز میشن و نمیشه که بشن این بالا دیگه جمع قبلاً تفریح اما حالا دیگه نه شک بود تردید بود اما حالا دیگه نه وقتی میفهمی خوب که بالا میشه رفت باز میشن و نمیشه که بشن این بالا دیگه جمع از اول تهمو دیدم،از آخر اولو چیدم چرخیدم،چندی چند جا دنیا تا طمع و مزشو دیدم که تلخ تر از میهن بود بدتر از این هم وقتی بود که قطعا فهمیدم تویِ اکثرِ باورا باختنه،حقیقت مخفیه زیستن دردی که ناعلاج یافتنش جهنم هم مونیه که آدما ساختنش چی میشه آخرش ها؟ چی میشه آخرش؟ من گرفتم پیغامِ سروشو به عرفان رسیدم بزرگ شدم مثِ کسی ک میگه ایده میدم دلم به دیده ای وصل که خودم صاحبشم صاحبِ شب غروب میشم حاظر که ظاهر بشم دوس دارم بازیکنا بُرد بشه سهمشون همیشه باشه جیباشون پُر مثِ مغزشون پَ برام فرق نداره کی کیه کجاست؟ اگه کار بلد توو کارشه و هنوز سرِ پاست چون این قبلاً تفریح اما حالا دیگه نه شک بود تردید بود اما حالا دیگه نه وقتی میفهمی خوب که بالا میشه رفت باز میشن و نمیشه که بشن این بالا دیگه جمع قبلاً تفریح اما حالا دیگه نه شک بود تردید بود اما حالا دیگه نه وقتی میفهمی خوب که بالا میشه رفت باز میشن و نمیشه که بشن این بالا دیگه جمع