میون این آدمکا میساختیم ما با کلکا نبضم میزد با نفسات نمیشه گفت با کلمات اونور جاده ی آرزوها یکی اومد از آسمونا چقدر خوب و ساده بودا دستم میرفت لای موهاش میرم تا ته راهی که نموندی با من وقتی ماهمو دست ستاره ها دادم از تو نه گله از این آسمونا دارم شکسته بغضمو تو آرزوهام خوابم شدم کوه صبر، خونه سرد ایندفعه برمیگردی بزن همه زورتم با اینکه دلم پره ازت میگم خوبتم تو همه تاریکیا شدی مثل نور شمع بگو با کی میری راه تهرانو بگو متر میشه با کی زیره پات زندانو ساختی تو دلت با یکی دیگه خوابی من تنها پشت میله ها با قرصای آبی میکنم گریه شبا میدونم میرسیم به هم یه روز تو بُعد زمان شایدم بریزم دور هرچی که مونده برام شاید دوباره دست بزاری روی نقطه ضعفام داشتن دوبارَت هی باز بشه عقده برام میون این آدمکا میساختیم ما با کلکا نبضم میزد با نفسات نمیشه گفت با کلمات اونور جاده ی آرزوها یکی اومد از آسمونا چقدر خوب و ساده بودا دستم میرفت لای موهاش از ته دلم میزنم فریاد باز پر زدش رفت تا گرفت پرواز یاد میگفتن لبات دروغ ولی چشمات راست میگفتم میزنه زنگ منتظره تکساش باش هنوزم همون منظره رو میخوام کنارت من هنوزم میخوام توی تاریکیات ستاره شم بکنی بغلم سفت بخوابی کنارم شب الآن که حالم بده یه بار باشی بجای من تنم میده بوی الک میره تو لوله برف وقتی ندارمت دیگه دارم تو این خونه ترس میرم زود از کوره در راهم کلی دوره من میون این آدمکا میساختیم ما با کلکا نبضم میزد با نفسات نمیشه گفت با کلمات اونور جاده ی آرزوها یکی اومد از آسمونا چقدر خوب و ساده بودا دستم میرفت لای موهاش