(بی محابا دلم رفت) بی محابا از دلُم رفت یار کرده پشیمانُم هی می پَیاپی صبح و شب از جان و دل کرده پریشانُم بی تو گر مُلک سلیمانُم نصیبُم شه نمیخندُم ووی که گر امروز و میدیدُم سی عشقت جون نمیکَندُم نمیکَندُم ♪ (آی) آی، از چشمِ گریونُم روز، بی خورشید چی داره؟ نمیدونُم، نمیدونُم آی، بی تو عین گُل پلاسیدُم غم نبینی، غیر غم چی از تو میدیدُم؟ چی میدیدُم؟ (پشیمانم) ♪ (پشیمانم) ♪ در سر از سودای او فکر و خیالی داشتُم مو که همچون چشم او جام زلالی داشتُم ماه از ابرم پرید، تازه فهمیدُم کجام ای خدا، ای ساقیا، مو چه حالی داشتُم ♪ (آی) آی، از چشمِ گریونُم روز، بی خورشید چی داره؟ نمیدونُم، نمیدونُم آی، بی تو عین گُل پلاسیدُم غم نبینی، غیر غم چی از تو میدیدُم؟ چی میدیدُم؟